دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
از احساس بیعدالتی تا بدبینی اجتماعی: رنج مضاعف شهروندان
7
27
FA
علیرضا
افشانی
استاد جامعهشناسی، دانشگاه یزد
afshanialireza@yazd.ac.ir
شیوا
کبریایی
دانشجوی کارشناسی ارشد، پژوهش علوم اجتماعی، دانشگاه یزد
shivakebriyaei@yahoo.com
10.22059/ijsp.2020.77480
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطۀ احساس عدالت اجتماعی و بدبینی اجتماعی در میان شهروندان انجام شده است. برای تدوین چارچوب نظری، از نظریات دورکیم، گیدنز، تد رابرت گر و مرتن استفاده شده است. روش مورداستفاده در این پژوهش، پیمایش بوده و جامعۀ آماری را شهروندان 64-15سالۀ شهر یزد تشکیل دادهاند. حجم نمونه، براساس فرمول کوکران 385 نفر تعیین گردیده و نمونهها با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدهاند. پرسشنامه، محققساخته و روایی آن بهصورت محتوایی بوده و ضریب آلفای کرونباخ برای سازههای پژوهش بیش از 7/0 به دست آمده است که نشانگر پایایی مطلوب ابزار است. دادهها با نرمافزارهای اسپیاساس و اموس تحلیل شدهاند. یافتههای پژوهش نشان دادهاند که میانگین نمرات احساس عدالت اجتماعی (84/1) در سطحی پایین قرار دارد و بدبینی اجتماعی اکثریت پاسخگویان (8/68درصد) در حد متوسط است. بین متغیر احساس عدالت اجتماعی (متغیر مستقل) و ابعاد آن یعنی عدالت توزیعی، عدالت مراودهای و عدالت رویهای با بدبینی اجتماعی (متغیر وابسته)، رابطۀ معکوس و معنادار وجود داشت؛ درنتیجه، با کاهش احساس عدالت اجتماعی، بدبینی اجتماعی افزایش مییابد. تحلیل مدل معادلۀ ساختاری بیانگر این بود که احساس عدالت اجتماعی، 17درصد از تغییرات بدبینی اجتماعی را تبیین میکند. نتایج، بیانگر ضرورت توجه بیشتر به بحث عدالت اجتماعی جهت جلوگیری از گسترش بدبینی اجتماعی است.
بدبینی اجتماعی,عدالت اجتماعی,عدالت توزیعی,عدالت مراودهای,عدالت رویهای
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77480.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77480_cb3bb342cf06bada42d4e670241de697.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
سیاستهای تجارت مرزی و نقش آن در زندگی تحصیلی جوانان مرزنشین
29
54
FA
سید احمد
فیروزآبادی
null
دانشیار گروه مطالعات توسعۀ اجتماعی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
afirouzabadi@ut.ac.ir
حسین
راغفر
دانشیار گروه اقتصاد، دانشکدۀ علوم اجتماعی و اقتصادی، دانشگاه الزهرا
raghhg@yahoo.co.uk
هیوا
احمدی
کارشناس ارشد مطالعات توسعۀ اجتماعی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
h.ahmadi6@alumni.ut.ac.ir
10.22059/ijsp.2020.77481
<span lang="FA" dir="RTL">پژوهش پیشرو، با رویکرد نظریۀ مبنایی، به مطالعۀ کیفی نقش سیاستهای تجارت مرزی بر زندگی تحصیلی جوانان مرزنشین پرداخته است. بهمقتضای رویکرد پژوهش، با استفاده از تکنیکهای مصاحبۀ گروهی و فردی نیمهساختاریافته، مشاهده و اسناد، اطلاعات تحقیق جمعآوری شده و با استفاده از روش نظریۀ مبنایی به فرایندها، تعاملات و پیامدهای واقعیتهای تحصیلی و هژمونی بازار پرداخته شده است. با روش نمونهگیری نظری و هدفمند، با سه گروه مختلف شامل بازاریان (13 نفر)، فرهنگیان (14 نفر) و محصلان (8 گروه و 7 نفر)، مصاحبههای فردی و گروهی انجام شده است. در گروه بازاریان، بهواسطۀ وجود افراد ترکتحصیلکرده، از نمونهگیری گلوله برفی نیز استفاده شده است. پس از انجام مصاحبهها دادههای گردآوریشده، در قالب 265 مفهوم و 54 مقوله صورتبندی شدهاند. مقولات برآمده از دیدگاه هر گروه از مشارکتکنندگان مجدداً ترکیب و در سطح انتزاع بالاتری صورتبندی گردیدند. درنهایت، ماحصل آن، 13 مقولۀ عمدۀ نهایی بود. یافتهها حاکی از آن است که فقر تاریخی، ناکارآمدی آموزش عالی، محدودیت صنعتی و محیطی بهمنزلۀ شرایط علی، انگارۀ ذهنی دیگران مهم، پول؛ معنادارترین عینیت، ضعف فرهنگی- آموزشی در سطح محلی، بهمنزلۀ شرایط مداخلهگر در هژمونی پول و محاسبهگری در زندگی تأثیرگذارند. جوانان در برخورد با چنین شرایطی، راهبردهای کنشگری اقتصادی، سودجویی و کسب منزلت مادی را اتخاذ کردهاند. این هژمونی، پیامدهای فرهنگی همچون بیارزشی تحصیلات، رنگباختگی اعتبار فرهنگی، ترک تحصیل و کنشهای ذهنی ترک تحصیل را در پی داشته است.</span>
تحصیلات جوانان,هژمونی بازار,محاسبهگری,سودجویی,شهرستان بانه
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77481.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77481_e21a3090263f38bccdecb6d946b620c5.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
بازنمایی مسائل اجتماعی جنگ ایران و عراق در نمایشنامههای ایرانی
55
80
FA
سیدمهدی
اعتمادی فرد
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
etemady@ut.ac.ir
امین
عظیمی
دانشجوی دکترای تخصصی تئاتر، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهرا
azimi.amin@ut.ac.ir
10.22059/ijsp.2020.77482
<span lang="FA" dir="RTL">جنگ تحمیلی عراق و دفاع یکپارچۀ مردم ایران از سرزمین و اعتقاداتشان، از مهمترین رخدادها در تاریخ معاصر ایران است که ابعاد اجتماعی پیچیده و چندوجهی دارد. یکی از بسترهای بازتابدهندۀ روندِ تحول صورتبندیهای گفتمانی این رخداد، متون نمایشی است. در این پژوهش که برپایۀ الگوی تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف انجام گرفته است، شخصیتهای محوری نمایشنامههای <em>وقت وصال</em> (حسین جعفری)، <em>چکّه؛ صدای دریا</em> (محمدمهدی رسولی)، <em>کانال کمیل</em> (سیدحسین فدایی حسین) و <em>31/6/77</em> (علیرضا نادری)، با هدف دستیابی به مؤلفههای بنیادینِ گفتمانی و نحوۀ تعامل با وجوه اجتماعی مسئلۀ جنگ، تجزیهوتحلیل شدند. این نمایشنامهها، در فاصلۀ زمانی سالهای 1359 تا 1384 منتشر و توسط گروههای شاخص اجرا شده و همچنین منتخب جشنوارههای معتبر داخلی بودهاند. یافتههای این پژوهش، آشکارکنندۀ سه گفتمان محوری درزمینۀ نحوۀ بازنمایی رزمندگان و پیامدهای مربوط به آن است: گفتمان جنگ و ایدئولوژی انقلابی، گفتمان دفاع مقدس و گفتمان پسا/ضدجنگ. در بطن گفتمان نخست، تصویری خودتجویزگرانه از رزمندگان در تبیین رویکرد انقلاب اسلامی، تاریخ تشیّع و دفاع از سرزمین و همسو با گفتمان حاکم عرضه میشود. در مرحلۀ دوم و پس از تداوم و گسترشِ محدودۀ فرهنگی جنگ، این رویکرد، به گونهای خودبیانگری معرفتشناختی و الوهی بدل میشود و جلوههای دینی و عرفانی در آن پررنگتر میگردد، اما پس از پایان جنگ و بروز تغییرات وسیع اجتماعی، نگاهی انتقادی شکل میگیرد که در برزخ حفظ ارزشها و یا مقابله با مصادرهبهمطلوب گفتمانِ دفاع مقدس معلق است و درنهایت جایش را به رویکردی نقادانه و پرسشگرانه میدهد که از طریق آنتروپی گفتمان حاکم، شکلی متفاوت را با دانشِ زمینهای رویداد جنگ عرضه میکند.</span>
انقلاب اسلامی,پسا/ضدجنگ,تحلیل گفتمان انتقادی,دفاع مقدس,رزمنده,نمایشنامۀ ایرانی
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77482.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77482_e01854583f8fdf2fdcbf0ab83b3f676d.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
فرایند حاشیهای شدن هویت مورد مطالعه: دانشجویان بلوچ دورة تحصیلات تکمیلی
81
102
FA
عبدالطیف
کاروانی
0000-0003-0819-9002
دانشگاه شیراز
abdollatifkarevani@yahoo.com
اسفندیار
غفاری نسب
دانشیار جامعهشناسی، دانشگاه شیراز
ghafarina@gmail.com
10.22059/ijsp.2020.77483
هویت حاشیهای، مفهومی سیال است و با نیروها و شرایط متعددی پیوند دارد و طی فرایندهای مختلف شکل میگیرد؛ برایناساس، در پژوهش حاضر سعی شده است فرایند و چگونگی ظهور هویت حاشیهای دانشجویان تحصیلات تکمیلی بلوچ مطالعه شود. در این پژوهش، از نظریۀ زمینهای اشتراوس و کوربین استفاده شده است. نمونهگیری، براساس دو نوع نمونهگیری نظری و هدفمند انجام شده است. مشارکتکنندگان تحقیق، دانشجویان بلوچ مقطع ارشد و دکترای دانشگاههای دولتی بودهاند. از بین این دانشجویان، 4 نفر دانشجوی دکترا و 11 نفر دانشجوی ارشد بودهاند. دادهها از طریق مصاحبۀ عمیق به دست آمده است. تحلیل دادهها با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شده است. نتایج پژوهش نشان داده است که ازنظر مشارکتکنندگان، نیروها و شرایطی مانند ناهمسانی و ناهمسازی مذهبی، پذیرش بوروکراتیک ضعیف، دفع دیوانسالارانۀ هویت بلوچی، بازنمایی منفی و کلیشهسازی رسانهای از هویت بلوچها، آموزشوپرورش، هژمونی فرهنگی و سیاست محو زبانی، مشروعیتیافتگی حاشیهایشدن، مکانمندی نامطلوب، سوءمدیریت مدیران دولتی و سیاستمداران، توسعهنیافتگی و محرومیت و ناکارآمدی نیروهای سطح استان، در ظهور هویت حاشیهای نقش دارند. اصلیترین پیامد ظهور هویت حاشیهای ازجمله فرسایش و گسست تعلق به هویت ملی، برجستهشدن مرزهای هویتی است.
هویت,هویت حاشیهای,فرایند حاشیهایشدن هویتی,نظریۀ زمینهای,دانشجویان بلوچ
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77483.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77483_794ded7a4b7f7140fe57d8e10beea98c.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
مشکلة هویت در سازمانهای مردم نهاد: مطالعة کیفی فعالان مدنی
103
129
FA
امید
قادرزاده
دانشیار جامعهشناسی دانشگاه کُردستان و پژوهشگر پاره وقت پژوهشکده کُردستانشناسی
oghaderzadeh@uokac.ir
ایوب
کریمی
کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه کُردستان
ayoubkarimi1359@gmail.com
10.22059/ijsp.2020.77484
یکی از مسائل جامعۀ ایران که با زیست چندفرهنگی و تنوع گروهبندیهای اجتماعی مشخص میشود، چگونگی مناسبات هویتهای اجتماعی متنوع با یکدیگر و گذار از هویتهای تکواره به هویتهای چندگانه است. تکوارهشدن هویتهای اجتماعی جامعه، با متصلبنمودن مرزبندیهای هویتی، پتانسیل منازعۀ اجتماعی و هویتی را تشدید و جامعه را چندپاره میکند. انجمنهای مدنی بهمثابه اجتماعات بینابینی، در جرحوتعدیل مرزبندیهای هویتی و بسط و تعمیم جهتگیریهای شناختی و کنشی کنشگران مدنی و تبدیل مای محلی به مای جمعی و عام، نقشی بسزا دارند. پژوهش حاضر در نظر دارد بهمیانجی تجربۀ زیستۀ فعالان مدنی در آن دسته از نهادهای مدنی که بازنمای مختصات فرهنگی و اجتماعی کُردستان است، به واکاوی و شناسایی پیامدهای هویتی فعالیت مدنی در نزد نمونهای از فعالان مدنی بپردازد که به لحاظ خاستگاه زمینهای، به شهرهای مختلف کُردستان تعلق دارند. این پژوهش، با رویکرد کیفی و روش نظریۀ زمینهای انجام شده است. برای انتخاب نمونهها از روش نمونهگیری هدفمند و حداکثر تنوع و برای گردآوری دادهها، از مصاحبۀ نیمهساختیافته استفاده شده است. در نمونۀ پژوهش، 27 نفر از فعالان مدنی در 20 نهاد مدنی مشارکت داشتند. براساس مطالعة حاضر، افتخار به هویت کُردی، خود بازاندیشانه (درگیری اجتماعی بازاندیشانه)، هویت ایرانی: تبار ایرانی و کثرتگرا، و فرارفتن از مرز خودی و غیرخودی، شناسه و ابعاد هویتی کنشگران فعال در سازمانهای مردمنهاد را شکل داده است. تجربۀ فعالیت مدنی برای شهروندان سنندجی، مدارای بینقومی، ناخرسندی از فرادستی اقوام غیربومی، احساس تبعیض، بازنمایی هویت کُردی و خودباوری در پی داشته است. مقولۀ هسته نیز بر هویت بازاندیشانه دلالت دارد که بر وجوه فردی، جمعی، متکثر، اقتضایی و تأملی هویت دلالت دارد.
احساس تبعیض,سازمانهای مردمنهاد,مدارای بینقومی,هویت بازاندیشانه,هویت کردی
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77484.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77484_853864b3fca85e462bc921a2198cf43e.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
خودکشی؛ پاسخی به چرخة حذف
131
151
FA
زینب
کوچکیان
دانشجوی دکترای جامعهشناسی فرهنگی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
kouchakian@yahoo.com
علی رضا
کلدی
استاد جامعهشناسی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
arkaldi@yahoo.com
10.22059/ijsp.2020.77485
خودکشی، اقدامی آگاهانه در آزار خود است که به مرگ میانجامد و ازجمله مسائل اجتماعی جامعۀ انسانی است که روزبهروز بر وسعتش افزوده میشود. مطالعات اخیر خودکشی در ایران نیز نشان دادهاند که خودکشی و اقدام به آن در حال افزایش است. این پژوهش درصدد است با یک مطالعۀ موردی با روش کیفی و براساس رهیافت نظریۀ زمینهای، علل اجتماعی و فرهنگی اقدام به خودکشی، نوع تعامل فردِ خودکش با خانواده، گروه و جامعه و ارتباط آن با اقدام به خودکشی را مطالعه کند تا به تصویری شفافتر از زمینهها و علل منجر به اقدام به خودکشی دست یابد. نوع نمونهگیری هدفمند بوده و با اقدامکنندگان به خودکشی (8 زن و 2 مرد) که در بیمارستانهای شهر تهران تحت درمان پزشکی بودهاند مصاحبه شده است. یافتههای پژوهش، مواردی ازقبیل رفتارهای خودسرانه، رفتارهای ممنوعه، بهادادن به احساسات عاشقانه و نگرش فرامادی به ازدواج در سطح فردی، برهمخوردن سلسلهمراتب قدرت، نبودِ مباحثه و گفتگو و مشارکت، حمایتهای مشروط والدین، محدودبودن تعاملات، بیتعهدی همسر در رفع نیازها و خشونت خانوادگی در سطح خانوادگی و باور به تفاوتهای جنسیتی در بیان احساسات و آزادنبودن جوانان در همسرگزینی در سطح کلان، شرایط علّی خودکشی شناسایی کرد. بنابر یافتههای پژوهش میتوان استنباط کرد که بارزترین علت اقدام به خودکشی در این افراد، قرارگرفتن در چرخۀ حذف بوده است؛ چرخهای که معلول شرایط علّی، مداخلهای و زمینهای خاصی است.
اقدام به خودکشی,چرخۀ حذف,نظریۀ مبنایی,شهر تهران
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77485.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77485_5194ee1ce82ece5387bf559e1b8e5e82.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
فرایند طلاق در افراد طبقة متوسط شهر تهران
153
177
FA
محمدرضا
جوادی یگانه
دانشیار گروه جامعهشناسی، دانشگاه تهران
myeganeh@utac.ir
فاطمه
علمدار
دکترای جامعهشناسی اقتصادی و توسعه، دانشگاه تهران
fsalamdar@gmail.com
10.22059/ijsp.2020.77486
این مقاله درصدد است تا در چارچوب رویکرد کیفی نشان دهد که آن دسته از زنان و مردان بین 30 تا 40 سالِ طبقۀ متوسطِ ساکن شهر تهران که طلاق را انتخاب کردهاند، چه الگوهای مشترکی را در رسیدن به این انتخاب با یکدیگر ترسیم کردهاند، چه شیوهها و روشهای مشابهی را در پیش گرفتهاند و برمبنای کدام منطق ذهنی تصمیم گرفتهاند به زندگی مشترکشان خاتمه دهند. ازآنجاییکه موضوع پژوهش نه فعلی خاص در محدودهای خاص، بلکه روایت افراد از یک فرایند در یک بازۀ زمانی طولانی بود، از تکنیک مصاحبۀ عمیق و کدگذاری دادهها برای صورتبندی یافتهها استفاده شده است. در این تحقیق با 9 زن و 9 مرد ساکن شهر تهران مصاحبه شده است که همگی حداقل لیسانس و حداکثر دکتری داشتند و وضعیت مالیشان نیز قابلقبول بود. انتخاب این افراد بهصورت هدفمند بوده و انجام مصاحبهها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافته است. براساس یافتهها، مصاحبهشوندگان از خلال بازنگری در سه دورۀ اصلی زندگیشان یعنی دوران منتهی به تصمیم برای ازدواج، دوران زندگی مشترک و دوران تلاش برای تغییر زندگی مشترک، منطق انتخاب طلاق را برای خود صورتبندی کرده و به این نتیجه رسیدهاند که پرداخت هزینههای انتخاب جدایی حقوقی علیرغم همۀ فشارهای اجتماعی، از هزینۀ ماندن در زندگی مشترکِ غیر رضایتبخش، کمتر است. یافتهای دیگر در این مقاله این است که طلاق در این قشر بیش از هر چیز مسئلهای هویتی است و عمیقاً با خودشناسی فرد و درک نوشوندۀ او از پیوند ازدواج و ویژگیهای شریک زندگی در هم آمیخته است.
طبقۀ متوسط,روششناسی مردم,خانواده,طلاق,بازنگری خود
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77486.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77486_14e8ec62345d3704c8ae911636abd810.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
گریز از مدار ضعیف زندگی زناشویی کاوشی در معنا و فرایند شکلگیری خیانت
179
200
FA
مهدی
ژیان پور
استادیار پژوهش، جهاد دانشگاهی واحد اصفهان
مریم
بهارلوئی
دانشجوی دکترای جامعهشناسی، دانشگاه یزد
baharluoeimaryam@yahoo.com
10.22059/ijsp.2020.77487
خیانت که بهعنوان رخدادی ناپذیرفتنی در روابط میانفردی همواره مورد توجه روانشناسان بوده است، در چند دهۀ اخیر بهمنزلۀ مشکلی اجتماعی مطرح گردیده و نظر جامعهشناسان را به خود جلب کرده است. این پژوهش، با رویکردی کیفی و با هدف مطالعۀ فرایند شکلگیری خیانت براساس معنایی که زنان خیانتدیده از آن دارند انجام شده است. در این مطالعه، از نظریۀ دادهبنیاد برای گردآوری و تحلیل دادهها استفاده شده است. نحوۀ نمونهگیری، هدفمند از نوع نمونهگیری نظری بوده است. بهمنظور گردآوری دادهها، با 20 زن ساکن در شهر اصفهان مصاحبۀ نیمهساختاریافته صورت گرفت. بعد از انجام کدگذاری باز، محوری و گزینشی، هشت مقولۀ اصلی به دست آمد که عبارتاند از: راهیابی نابسامان، زناشویی ناکارآمد، ترسهای تعاملی، اعتماد آزموننشده، گریز از زندگی، غرقگی در محیط، غرقگی در گذشته و زندگی پشتصحنهای. در آخر، مقولۀ محوری تحت عنوان «مدار ضعیف زندگی زناشویی» بهعنوان هستۀ مدل پارادایمی پدیدار گشت. براساس نتایج این مطالعه میتوان ادعا کرد شکلگیری خیانت حاصل ضعیفشدن نیروهای جاذب خانواده است به شکلی که این نیروها نمیتوانند زن و مرد را در مدار زندگی مشترک نگاه دارند؛ برایناساس، خیانت را میتوان بهمثابه گریز از مدار ضعیف زندگی زناشویی تعریف کرد.
خانواده,خیانت,زنان خیانتدیده,روابط فرازناشویی,نظریۀ دادهبنیاد
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77487.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77487_f3b9db736863ab8050358e452138aa76.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
سبک زندگی خانوادههای تهرانی و جنبههای آسیبزای آن
201
220
FA
مریم
رفعت جاه
دانشیار گروه انسانشناسی دانشگاه تهران
rafatjah@utac.ir
مرجان
رشوند
استادیار گروه جمعیتشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
mrashvand@utac.ir
فاطمه
منصوری
کارشناس ارشد مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس
fatememansoori@modaresac.ir
10.22059/ijsp.2020.77488
با توجه به گسترش زندگی مدرن و آسیبزابودن برخی از پیامدهای آن ازجمله فردگرایی، مصرفزدگی و مادیگرایی و تضاد آن با فرهنگ اسلامی که بر خدامحوری، معنویتگرایی و اعتدال در مصرف استوار است، این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر سبک زندگی خانوادگی در شهر تهران تلاش دارد نشان دهد که خانوادهها در انتخاب سبک زندگی، بیشتر از کدامیک از ارزشها و نگرشهای مدرن یا دینی بهره میبرند. برای مطالعۀ سبک زندگی و عوامل مؤثر بر آن، از نظریۀ بوردیو استفاده شده و تأثیر سرمایۀ فرهنگی (ازجمله دینداری)، اقتصادی، اجتماعی و همچنین ارزشها و نگرشها (نظام ترجیحات) بر سبک زندگی خانوادگی (متشکل از چگونگی فراغت، نوع روابط بین اعضا، و تقسیم جنسیتی کار) مورد مطالعه قرار گرفته است. پژوهش حاضر به روش پیمایش و با استفاده از ابزار پرسشنامه، برروی 150 نفر از زنان متأهل ساکن تهران انجام شده است. براساس یافتهها 64درصد خانوادهها دارای سبک زندگی سنتگرا بودهاند؛ یعنی در 64درصد خانوادهها روابط صمیمی بین اعضا وجود داشته است که در هر دو فرهنگ مدرن و دینی ترویج میشود. 93درصد خانوادهها دارای تقسیمکار جنسیتی بودهاند که در هر دو فرهنگ مذموم است و شیوۀ گذران فراغت در 78درصد خانوادهها، با انفعال و سرگرمی و در 22درصد فعالانه و با برنامهریزی توأم بوده است. غلبۀ ارزشها و نگرشهای مدرن در 57درصد خانوادهها و تأثیرنداشتن دینداری بر سبک زندگی نشان میدهد که تحولی تدریجی و رو به کمرنگشدن برای فرهنگ دینی، در حال وقوع است.
سبک زندگی,فرهنگ دینی,سرمایۀ اجتماعی,سرمایۀ فرهنگی,نظام ترجیحات
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77488.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77488_5b17c6d8e30a48adc94e592badaa3bb4.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
چالشهای شاغلین دارای مشاغل غیرمرتبط با رشته تحصیلی
221
244
FA
علی
شکوری
عضو هیئتعلمی دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
shakoori@utac.ir
محدثه
بهادری
کارشناس ارشد برنامهریزی رفاه اجتماعی، دانشگاه تهران
bahadori_m@utac.ir
10.22059/ijsp.2020.77489
بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی و اشتغال آنها در مشاغل غیرمرتبط با رشتۀ تحصیلیشان، یکی از معضلات فزایندهای است که جامعه با آن مواجه است. این عدمانطباق، پیامدهای مخرب زیادی بر جای میگذارد که یکی از مهمترینشان اثرات روانی- اجتماعی ناشی از عدمتحقق تواناییهای متعالی انسانی است. هدف از تحقیق حاضر، بررسی عوامل مؤثر بر واکنشهای نگرشی و عاطفی شاغلان نامرتبط با رشتۀ تحصیلی آنهاست. واکنشهای مذکور مشتمل بر سه مؤلفۀ رضایت شغلی، فشار شغلی و بیگانگی از کار است. براساس ادبیات نظری موجود فرض شده است که مشاغلی که تناسب کمتری با رشتۀ تحصیلی مستخدمین آن رشته دارد، در سطح نامطلوب قرار دارند. همچنین ازآنجاکه افراد با ویژگیهای مختلف در سازمانها اشتغال مییابند، لذا فرض شده است که این رابطه از سه دسته عوامل زمینهای، درونسازمانی و برونسازمانی متأثر است. در این تحقیق از روش پیمایش آنلاین بهره برده شده است و درمجموع تعداد 400 نفر از کاربران شبکۀ اجتماعی تلگرام پیمایش شدهاند. یافتهها درمجموع از آن حکایت دارد که هر سه گروه از عوامل فوقالذکر رابطهای معنادار با واکنشهای نامطلوب نگرشی و عاطفی دارند. مقایسۀ بین عوامل موردبررسی نشان داد که متغیرهای زمینهای و برونسازمانی در مقایسه با متغیرهای درونسازمانی، رابطۀ قویتری با واکنشهای شاغلان دارند.
مشاغل نامرتبط با رشتۀ تحصیلی,رضایت شغلی,فشار شغلی,بیگانگی از کار
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77489.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77489_adfe844b6c37dd2814230ee98819d57d.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
زمینههای شکلگیری دستفروشی در شهر رشت
245
269
FA
هوشنگ
نایبی
دانشیار دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران،
hnayebi@utac.ir
علی اصغر
سعیدی
دانشیار دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
saeidi@utac.ir
مهرداد
توکلی راد
دانشجوی دکترای جامعهشناسی، پردیس البرز، دانشگاه تهران
tavakolirad@utac.ir
10.22059/ijsp.2020.77490
<span lang="FA" dir="RTL">دستفروشی، ازجمله فعالیتهای متداول و دیرینهای محسوب میشود که </span><span lang="FA" dir="RTL">به صور گوناگون در زیست شهری به وقوع میپیوندد؛ برایناساس، </span><span lang="FA" dir="RTL">میتوان دستفروشی را پدیدهای اثرگذار در مدیریت شهری تلقی کرد. این پژوهش، با هدف شناسایی زمینههای مختلف بروز دستفروشی در شهر رشت انجام شده است؛ ازاینرو، تلاش شده است با اتخاذ روش تحقیق کیفی، تجربۀ زیستۀ گروههای درگیر با دستفروشی </span><span lang="FA" dir="RTL">ارائه شود </span><span lang="FA" dir="RTL">که عمدتاً شامل </span><span lang="FA" dir="RTL">دستفروشها،</span><span lang="FA" dir="RTL">خریداران و مدیران و مأموران شهریاند. بدینمنظور با استفاده از نمونهگیری هدفمند و انجام 31 مصاحبه و بهرهگرفتن از شیوۀ تحلیل تماتیک، مفاهیم مهم طبقهبندی شدهاند. </span><span lang="FA" dir="RTL">نتایج یافتههای این پژوهش نشان میدهد که زمینههای شکلگیری دستفروشی تحت تأثیر مؤلفههای گوناگونی است که میتوان آنها را در </span><span lang="FA" dir="RTL">سه دسته زمینههای <span>ایجادکننده، ترغیبکننده و تشدیدکننده قرار داد. این زمینهها به نحوی باهم پیوند خوردهاند که باعث میشود دستفروشی در حیات شهری پیامدهای متناقض مثبت یا مخربی را در بر داشته باشد، بهطوریکه تحت شرایط گوناگون فردی و اجتماعی، وقوع این پدیده در سطح جامعه را محتمل میسازند و ازسویدیگر با داشتن تأمین نیازها یا منافع افراد انگیزۀ اقدام بدان فعالیت را بیشتر مینمایند و درنهایت، با تداومبخشی به دستفروشی بروز آن در سطح جامعه تشدید میشود.</span></span>
زمینههای دستفروشی,دستفروشان,خریداران,مأموران و مدیران شهری,مدیریت شهری
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77490.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77490_286a8d89db478e8f602726e019a8a7ab.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
10
2
2020
02
20
پدیدهنگاری فروشندگان خیابانی در شهر سنندج
271
295
FA
حسین
دانش مهر
استادیار جامعهشناسی دانشگاه کردستان
hdaneshmehr@yahoo.com
10.22059/ijsp.2020.77491
پژوهش حاضر به دنبال پدیدهنگاری دستفروشی در میان فروشندگان خیابانیِ شهر سنندج است تا ضمن تفسیر موقعیتهای آنها در نظام اقتصاد غیررسمی، به واکاوی عوامل شکلدهنده و برسازندۀ دستفروشی در میدان اجتماعی و فرهنگی آنها بپردازد. دراینراستا از دیدگاه موافقان و مخالفان این پدیده، بهعنوان راهنمای کار و صورتبندی مفاهیم بهره گرفته شده است. این پژوهش در سنتِ روشیِ کیفی صورت گرفته و از روش پدیدهنگاری، برای کشف و استخراج مقولات استفاده شده است که در آن، ابزارهای مشاهدۀ مشارکتی و مصاحبۀ عمیق جهت گردآوری دادههای موردنیاز به کار رفته است. میدان پژوهش حاضر، شهر سنندج و خیابان فردوسی (حدفاصل میدان آزادی تا میدان انقلاب) است که در آن انبوه دستفروشان با ارائۀ کالاها و خدمات متنوع را شاهدیم. شیوۀ نمونهگیری این پژوهش، هدفمند بوده است؛ بدین معنا که با افرادی گفتگو شده است که نخست تجربۀ زیسته از پدیدۀ دستفروشی دارند (دستفروشان) و دوم دارای اطلاعات و شناخت عمیق از خلق این وضعیتاند (کارگزاران توسعۀ شهری). بر همین مبنا با استفاده از نمونهگیری هدفمند و با رعایت حداکثر تنوع براساس معیارهای سن، جنس و سابقۀ دستفروشی، 21 دستفروش و براساس سابقۀ مدیریت و نوع دستگاه متولی 6 مصاحبه با کارگزاران توسعۀ شهری تا مرحلۀ اشباع دادهها انجام گرفت. اطلاعات برآمده از دل مصاحبهها، در قالب 9 مفهوم اصلی صورتبندی شدند و مفاهیم برآمده از روش موردمطالعه عبارتاند از: دستفروشی محصول توسعهنیافتگی، واقعیت زندگی لب مرزی (حاشیهنشینی)، تهیشدن جامعه از ظرفیتهای اجتماعی، تحمل رنج اجتماعی، هجوم به اقتصاد پیشساختۀ خیابانی، جهانهای ناممکن دستفروشی، دستفروشی بهمثابه شیوۀ زندگی، شکلگیری سیاستهای خیابانی، و تثبیت توسعۀ توسعهنیافتگی اقتصاد غیررسمی. بهعنوان نتیجۀ شرایط تاریخی، موقعیت جغرافیایی و نگاه آمرانه و سیاسی به توسعه، ازجمله شرایط و زمینههاییاند که چنین زیستجهانی را برای کنشگران این حوزه معنادار ساختهاند.
اقتصاد غیررسمی,پدیدهنگاری,دستفروشی,سنندج,فروشندگان خیابانی
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77491.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_77491_0342ded786103f028cbd4b4b5ad0137b.pdf