دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
پیشبینی عمومیت ازدواج زنان ایران (برپایه تحلیل الگوهای همسرگزینی)
7
40
FA
مجید
کوششی
استادیار گروه جمعیت شناسی دانشگاه تهران
kooshesh@ut.ac.ir
مهدی
خلیلی
دانشجوی دکترای جمعیت شناسی دانشگاه تهران
mehdikhalili13@yahoo.com
10.22059/ijsp.2021.82670
مطالعات موجود که در مورد وضعیت و تغییرات زمانبندی و عمومیت ازدواج زنان ایرانی انجام شده است، رویکرد و تحلیلی تکجنسی و مبتنی بر فراوانی ازدواج زنان داشتهاند، این در حالی است که فراوانی ازدواج زنان تابع تقاضای جنس مخالف است و تمایل مردان به ازدواج، تعیینکنندۀ تقاضای ازدواج آنان است. این مقاله با اتخاذ چنین رویکردی و با استفاده از دادههای ماتریس همسرگزینی سنی زوج و زوجه و جدول عمر زناشویی دوجنسی، ابتدا تقاضای ازدواج مردان را با استفاده از جدول عمر زناشویی مردان برآورد کرده و با محاسبه احتمال ازدواج زنان برای هر دامنۀ سنی، شمار بازماندگان در هر سن درست را با نگاهی نسلی پیشبینی میکند. یافتهها نشان میدهد در دو دهۀ گذشته و متأثر از افزایش سن ازدواج مردان، به تعویق افتادن ازدواج زنان از دهۀ 20 به دهۀ 30 عمر، در کل شمار بازماندگان مجرد در سنین 30 سالگی و بالاتر را افزایش و عمومیت ازدواج آنان را کاهش داده است. بر اساس پیشبینی نسلی این مقاله، تجرد قطعی (نسبت افراد هرگز ازدواج نکرده تا 50 سالگی) زنان از کمتر از 5 درصد برای نسلی که در سال 1395 به 50 سالگی رسیده تا بیش از 20 درصد برای نسلی که در سال 1435 به این سن میرسد، افزایش خواهد یافت. بر اساس برآوردهای این مقاله، برای نسلی که در سال 1395 به 10 سالگی میرسد، چنانچه زنان تنها یک بار ازدواج کنند، حدود یک چهارم و اگر تقاضایی از طرف مردان طلاقگرفته داشته باشند، حدود یکپنجم از آنان تا 50 سالگی، هرگز ازدواج نخواهند کرد.
ازدواج,تقاضای ازدواج مردان,زمانبندی ازدواج,عمومیت ازدواج,جدول عمر دوجنسی
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82670.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82670_ad9918d59d7ae200136e6f04a169918e.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
طلاقهای زودهنگام؛ تلاشی برای انفصال از فشارهای اجتماعی
41
73
FA
صدیقه
پیری
0000-0003-1957-2351
استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی
sedighe.piri@atu.ac.ir
محسن
نیازی
عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان.
niazim@kashanu.ac.ir
حسن
پیری
دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه کاشان.
hpiri.1367@gmail.com
زینب
خوشرو
کارشناس ارشد جامعهشناسی دانشگاه تهران.
z.khoshroo65@alumni.ut.ac.ir
10.22059/ijsp.2021.82671
استان ایلام در بین استانهای با کمترین دوام زندگی (منجر به طلاق) قرار دارد. این مساله به یکی از مسائل اجتماعی جدی استان تبدیل شده است. پرسش اصلی مقاله این است که دلایل طلاقهای زودهنگام در شهر ایلام چیست. چارچوب مفهومی مطالعه حاضر، رویکردهای تعامل نمادین، تفسیری و برساختگرایی است. روش انجام مطالعه، گراندد تئوری است. نمونههای تحقیق را 21 زن و مرد مطلقه و یا در شرف طلاق در شهر ایلام تشکیل دادند. با تحلیل اطلاعات حاصل از مصاحبههای نیمهساختاریافته در مرحله کدگذاری اولیه 261 مفهوم و 16 مقوله اصلی استخراج شدند. شرایط علی حاکم بر طلاق زودهنگام عبارت بودند از: ازدواج تکلیفمند: پنداشت از ازدواج به مثابه عبور از بحرانهای شخصی و خانوادگی، انفعالپیشگی در مخالفت، زمانبندی محدود و تعجیل در عقد، مواجهه سنتی با دوران عقد، سازماندهی نمایشی رفتار در دوره عقد، قصور در برخورد منطقی با مسائل، زوجین در کشاکش تفاسیر متضاد از موقعیت و بدگمانی. زمینۀ شکلگیری پدیده، حاکمیت فضای سنتی- نیمه سنتی و تمایزات ابژههای نسلی بود. نفوذ کنشگران سنتی، بازدارندههای جدایی دوران پیشاعقد و عقد، جدال برای تصاحب زوجین در میدان خانوادهها، شکنندگی زندگی و سهل انگاری در ازدواج دوم از جمله مقولات بدست آمده بودند که بر پدیده اثر میگذاشتند. زناشویی نامطلوب از جمله مقولات پیامدی پژوهش حاضر به شمار میرود و در نهایت مقوله مرکزی تحقیق با عنوان طلاقهای زودهنگام و تلاش برای انفصال از فشارهای اجتماعی نامگذاری شد.
طلاقهای زودهنگام,ازدواج,سنت,ایلام
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82671.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82671_5eb1a6cd5341e2e437bc1fdf4903dcc2.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
ادراک تجربه حبس در میان زنان مجرم
75
109
FA
مهسا
لاریجانی
استادیار دپارتمان علوم اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصاد، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
m.larijani@alzahra.ac.ir
10.22059/ijsp.2021.82674
پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی توصیفی و با تکنیک مصاحبه عمیق، به انعکاس تجربۀ زیستۀ 25 نفر از زنانی پرداخته است که تجربۀ گذراندن حبس در یکی از زندانهای زنان را داشتهاند. بر این اساس، نمونهگیری هدفمند با حداکثر تنوع است. سؤالات اصلی پژوهش در ارتباط با ادراک تجربۀ فرایندهای دوران حبس از نگاه زنان زندانی و ملاحظات جنسیتی بر اساس تجربیات زیستۀ این افراد بوده است. این یافتههای کیفی با پشتوانۀ رویکردهای فایدهگرایی، جرمشناسی فمینیستی و پاسخ به نیازهای جنسیتی زنان تحلیل شده است. ادراک تجربۀ مشارکتکنندگان در حوزههای پاسخ به جلوگیری از انفصال زندانی با خانواده در بخش نزدیکی به محل سکونت، تسهیل سازگاری زندانیان در بخش قرنطینه، تحکیم پیوند با خانواده در بخش تعاملات، حفاظت از زندانیان بدون سابقه و مادران زندانی در بخش طبقهبندی زندانیان، توجه به وضعیت جسمانی و روحی زنان در بخش خدمات، آگاهیبخشی و عزتِنفس در حوزۀ برنامههای زندان تفسیر کردهاند. یافتههای پژوهش، تجربۀ زیستۀ زنان از ملاحظات جنسیتی را شامل حفظ و بازسازی پیوندهای خانوادگی، حفظ و بازسازی زنانگی در زندان، توجه به توانمندسازی جنسیتمحور و سرگرمی و اوقات فراغت زنانه بیان میکند که بر اثر پرتکرارترین مقولهها و در جهت پاسخگویی به نیازهای جنسیتی زنان تفسیر شده است.
بازسازی زنانگی,پیوند خانوادگی,تجربۀ حبس,توانمندسازی,زندان زنان,ملاحظات جنسیتی
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82674.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82674_ea8dc7481d3a25914c570a08cda9743a.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
فرهنگ انگزنی و روایتهای سوءمصرفکنندگان مواد مخدر از پذیرش تدریجی انگِ معتاد
111
140
FA
جمال
محمدی
دانشیار گروه جامعهشناسی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران
m.jamal8@gmail.com
پرویز
سبحانی
کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران
psobhani63@gmail.com
10.22059/ijsp.2021.82676
<strong>ا</strong>نگارۀ معتاد نه پدیدهای طبیعی است و نه واقعیتی عریان که در همۀ جوامع و فرهنگها، معنا و مضمون یکسانی داشته باشد، بلکه برچسب یا انگی است که جامعه بهمیانجی سازوکارهایی پیچیده به افراد کجرو میزند. قصد اصلی این جستار تأملی انتقادی در شیوههای برساختِ اجتماعیِ انگارۀ معتاد است؛ اینکه چگونه برخی افراد بهمیانجی سازوکارهایی پیچیده در جامعه، انگ معتاد میخورند و بهتدریج دلالتها و پیامدهای این خودانگارۀ جدید را در حیات فردی و اجتماعیشان میپذیرند. این پژوهش برای مطالعۀ کیفی نحوۀ شکلگیری فرهنگِ انگزنی به تحلیل تجربی سازوکارهای شکلگیری انگ معتاد درون خردهفرهنگِ سوءمصرفکنندگانِ مواد مخدر پرداخته و این کار را با تحلیل روایتهای سوءمصرفکنندگان مواد مخدر از پذیرش انگ معتاد انجام داده است. در این پژوهش کیفی، نمونهها از میان معتادان مرد در کمپهای ترک اعتیاد سنندج بهشیوۀ نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند. روش انجام کار تحلیل روایت است و محتوای روایتهای مصاحبهشوندگان با استفاده از تکنیک تحلیل تماتیک تفسیر شده است. نتایج بیانگر آن است که سازوکارهایی چون «واگرایی فرد و جامعه»، «خودخوارانگاری»، «احساس بیگانگی»، «طرد اجتماعی»، «احساس ناامنی و تنهایی» و «دوگانگی احساسی» عمدهترین سازوکارهای ذیمدخل در شکلگیری فرهنگ انگزنی و پذیرش انگ معتاد از جانب سوءمصرفکنندگان مواد مخدر هستند. بهبیانِدیگر، طرد فرد از جامعه و هجرت او بهسوی خردهفرهنگ سوءمصرفکنندگان مواد مخدر به احساس خودخوارانگاری و تهیشدن شخصیت از انگارهها و معانی قبلی میانجامد و لذا آمادگی فرد برای پذیرش خودانگارۀ جدید بیشتر میشود. بنابراین فرهنگ انگزنی در حدِ فاصل گسست از فرهنگ مسلط تا گرویدن به خردهفرهنگی معارض شکل میگیرد.
انگزنی,خردهفرهنگ,خودخوارانگاری,طرد اجتماعی,واگرایی اجتماعی
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82676.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82676_9f0c9e706878f314092a0395be45c105.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
چگونگی دگردیسی ارزشهای خانواده در بین زوجین دو نسل شهر ایلام
141
165
FA
زهرا
عبداللهی
دانشجوی دوره دکتری جامعهشناسی گروههای اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران
abdolahiz615@gmail.com
نیر
,پیراهری
استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار
n_pirahari@yahoo.com
یارمحمد
قاسمی
استاد گروه علوم اجتماعی دانشگاه ایلام
y.ghasemi@ilam.ac.ir
خلیل
میرزایی
دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن
mirzaeei_khalil@riau.ac
10.22059/ijsp.2021.82680
تحلیل جوامع امروزی بدون لحاظ کردن مدرنیته ناممکن است. زیستجهانهای انسانی در عرصههای گوناگون هنوز کمابیش در حال تجربة مدرنیته هستند. یکی از نهادهایی که از مدرنیته متأثر شده خانواده است. هدف این پژوهش مطالعۀ چگونگی تکوین ارزشهای خانواده در شهر ایلام است. رویکرد مطالعۀ حاضر کیفی و مبتنی بر نظریه زمینهای است. برای نیل به این هدف با 32 نفر از زوجین دو دهه (1365-1375 و 1385-1395) ساکن شهر ایلام بر اساس روش نمونهگیری هدفمند و نظری، مصاحبۀ نیمهساختیافته به عمل آمد، دادههای موردِ نظر جمعآوری و سپس با استفاده از فرایند کدگذاری سهمرحلهای (باز، محوری و گزینشی)، 110 مفهوم، 23 مقوله جزء و 27 مقولۀ عمده و در نهایت دو مقولۀ هستهای استخراج شد. یافتههای پژوهش نشان داد تفاوت در ارزشهای خانواده میان دو نسل در شیوۀ همسرگزینی، سبک زندگی، تغییر در سنتهای خانوادگی، فرزندمحوری و ... است. خانواده، بهسمت خانوادۀ مدرن و شکننده در حرکت است. درنتیجه تغییر ارزشها در خانواده وجود دارد که در چند دهۀ اخیر در ایلام تحت تأثیر فرایند مدرنیته و پیامدهای آن قرار گرفته است. در این فرایند دگردیسی ارزشها با محوریت کمرنگشدن سنتها اتفاق افتاده است. ارزشهای سنتی (نسل گذشته) به حاشیه رفته و بهجای آنها ارزشهای مدرن در خانوادهها جایگزین شده است.
ارزشهای خانواده,تغییرات,سنتها,مدرنیته,نظریة زمینهای
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82680.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82680_59657d8420fb53e2cdd3250f2fecaf5f.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
مطالعۀ جامعهشناختی مشاغل غیر رسمی در مناطق محروم شهر کرمانشاه
167
199
FA
وکیل
احمدی
0000-0003-0424-4769
استادیار گروه جامعهشناسی، دانشگاه رازی
v.ahmadi@razi.ac.ir
بیتا
حامد
استادیار گروه جامعهشناسی، پژوهشکده توسعه کالبدی، جهاد دانشگاهی استان کرمانشاه
10.22059/ijsp.2021.82683
هدف پژوهش، بررسی جامعهشناختی مشاغل غیر رسمی محلات محروم شهر کرمانشاه بوده است. برای بررسی مشاغل غیر رسمی پیمایشی با نمونه 2084 نفری از محلات محروم انجام شده و برای بررسی علل شکلگیری و پیامدهای مثبت و منفی مشاغل غیر رسمی با فعالان مشاغل غیر رسمی مصاحبه بعمل است. نتایج نشان داد درصد مشاغل غیر رسمی در محلات محرومِ چمن (8/80 درصد) ، درهدراز (2/72 درصد) باغ ابریشم (6/69 درصد) و جعفرآباد (5/62 درصد) نسبت به بقیۀ محلات، زیاد بوده است. فراوانی مشاغل غیر رسمی کارگر ساختمانی، مسافرکشی و دستفروشی بیشتر از بقیه مشاغل بوده است. فعالان مشاغل غیر رسمی، ویژگیهای فردی، اجتماعی و اقتصادی متفاوتی از فعالان مشاغل رسمی دارند و نابرابری اجتماعی، قومی و مذهبی بر شکاف اقتصادی در محلات محروم منطبق شده است. پیامدهای مثبت (فردی، خانوادگی و اجتماعی) مشاغل خانگی زنان، کارگر کشاورزی، کارگر ساده، کارگر ساختمانی و ماهر ساختمانی نسبت به مشاغل ضایعاتی، دستفروشی و دامداری بیشتر است.
بنابراین مشاغل ضایعاتی در محلۀ جعفرآباد، دامداری در محلۀ درهدراز و دستفروشی در محلۀ شاطرآباد با توجه به آسیبهای اجتماعی و اقتصادی برای شاغلان و محلات، نیازمند توجه سیاستگذاران شهری کرمانشاه است. برآیند تحلیل کمّی و کیفی نشان داد که سرریز جمعیتی که در محلات محروم سکنی گزیدهاند از اقتصاد غیر رسمی شهر نهایت استفاده کرده و با خوداشتغالی از درون آسیبهای اقتصادی و اجتماعی تأمین معیشت کرده است. بنابراین اقتصاد غیر رسمی بار عمده تأمین معیشت حداقلی افراد محلات محروم را بر دوش گرفته و نتیجۀ چنین ساختار اقتصادی، پیامدهای ناخواسته اجتماعی و اقتصادی برای فرد، خانواده و جامعه است.
آسیبهای اجتماعی,اقتصاد غیر رسمی,محلات محروم,کرمانشاه,مشاغل غیر رسمی
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82683.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82683_f61c295ac9a3718ef5192e35da35c1be.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
تحرک اجتماعی میاننسلی در بین شهروندان تهرانی
201
232
FA
نوروز
هاشم زهی
استادیار گروه علوم اجتماعی و ارتباطات، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شرق، تهران، ایران
no_hashemzehi@yahoo.com
بهرام
قدیمی
دانشیار گروه علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
mahtab.mrjnmr@gmail.com
10.22059/ijsp.2021.82684
آمارهای تنبلی اجتماعی و نشانگرهای آن و میزان پایین تحرک اجتماعی صعودی و روند رو به رشد عوامل خطرآفرین آن از مسائل مهم جامعه امروز ایران است. هدف این تحقیق مطالعه میزان و شناسایی عوامل تحرک اجتماعی میاننسلی به عنوان مسئلۀ اجتماعی در بین شهروندان بالای 25 سال کلان شهر تهران است. از درون نظریههای مختلف، قدرت اجتماعی، قدرت سیاسی، قدرت فرهنگی، قدرت اقتصادی و قدرت نمادین استخراج و به عنوان عوامل مؤثر بر تحرک اجتماعی سنجش شده است. تحرک اجتماعی میاننسلی به عنوان متغیر وابسته با تفاضل اولین شغل و شغل فعلی پاسخگویان، با اولین شغل و آخرین شغل پدرانشان عملیاتی شده است. روش اصلی پژوهش پیمایش، ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه، حجم نمونه 1054 نفر و شیوۀ نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای بوده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که فقط 30 درصد مردم تهران تحرک اجتماعی میاننسلی صعودی داشتهاند که میانگین آن در دامنهای از صفر تا 100، برابر با 20 است. قدرت اجتماعی درحد زیاد، قدرت نمادین در حد متوسط، قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی در حد خیلی کم و قدرت فرهنگی خانواده نیز در حد اندک بدست آمده است. قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی با تحرک اجتماعی میاننسلی دارای همبستگی معنادار بودند. رگرسیون چند متغیره نشان داد که متغیرهایی مانند محل تولد، وضعیت تأهل و شبکه فامیلی بر تحرک اجتماعی میاننسلی تأثیر مستقیم داشتهاند. 042/0= R2 نشان میدهد رابطۀ علی بین تحرک میاننسلی و متغیرهای زمینهای بسیار ضعیف است و تحرک میاننسلی چندان از عوامل درون مدل نظری پژوهش تبعیت نمیکند. تحقیق نشان میدهد بسیاری از عوامل مورد توجه نظریهپردازان اجتماعی تاثیری در تحرک اجتماعی میاننسلی شهروندان تهرانی در این مقطع زمانی نداشتهاند و شرایط تحرک اجتماعی میاننسلی در جامعه تهران از مدلها و عوامل دیگری پیروی میکند که مستلزم پژوهشهای وسیعتری است.
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82684.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82684_dfe0f0970ecfcb07b6144d2a6ddc34ae.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
دریافت کودکان از مفاهیم انتقادی پویانماییهای «دلیر » و «یخزده »
233
255
FA
حمید
عبداللهیان
0000-0003-4852-5300
استاد گروه ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
habdolah@ut.ac.ir
مانیا
عاله پور
دانشجوی دکترای ارتباطات، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
m.alehpour@ut.ac.ir
10.22059/ijsp.2021.82685
هدف اصلی این مقاله تبیین دریافت کودکان 9 تا 12 ساله از مفاهیم انتقادی دو پویانمایی دلیر (2012) و یخزده (2013) است. ما در این پژوهش بر مفاهیم انتقادی درون این پویانماییها و همچنین چگونگی تفسیر این مفاهیم توسط کودکان تمرکز کردهایم. چارچوب نظری برای این مقاله "نظریه دریافت" و روش تحلیل محتوای پویانماییها برای مقولهبندی و استخراج مفاهیم انتقادی آنها روش "تحلیل محتوای مردمنگارانه" است. ما با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند 10 کودک (5 دختر و 5 پسر) را انتخاب و برای آنها دو پویانمایی مذکور را پخش کردیم و سپس با آنها مصاحبههای نیمهساختاریافته انجام دادیم. یافتههای ما نشان داد آنچه در دریافت مفاهیم انتقادی پویانماییها نقشی تعیینکننده داشت، مجهز بودن شرکتکنندگان به ابزارهای مفهومی انتقادی بود. آنها پویانماییها را بر اساس طرحوارهها و ابزارهای مفهومی در دسترس، تفسیر میکردند. به طور کلی، شرکتکنندگان مفاهیم انتقادی پویانماییها را برای تقویت باورهای پیشین خود و همسو با شناخت پیشین خود تفسیر میکردند، حتی اگر مفاهیم موجود در پویانماییها همجهت با شناخت پیشین آنان نبود.
پویانمایی,کودک,دریافت,مفاهیم انتقادی,طرحواره
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82685.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82685_48714a6f237bf33da33e70decbb3803e.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
بدنسازی، خودنمایی بدنی و بازاندیشی مدرن در مدیریت بدن
257
287
FA
محسن
آرامش پور
دکترای جامعه شناسی، (تغییرات اجتماعی). دانشگاه شیراز، ایران، شیراز
m.arameshpour@shirazu.ac.ir
مجید
موحد
استاد جامعه شناسی، دانشگاه شیراز (نویسنده مسئول)، ایران، شیراز
movahed@rose.shirazu.ac.ir
علی یار
احمدی
دانشیار جمعیت شناسی، دانشگاه شیراز، ایران، شیراز
ahmadi@rose.shirazu.ac.ir
10.22059/ijsp.2021.82686
در ایران با ورود به دنیای مدرن، بدنها فرم سنتی خود را از دست دادهاند. خروج بدن از چارچوب نگاه طبیعتگرایانه و قرار گرفتن در چارچوب فنّاوری، ارزشها و نگرشهای مدرن سبب شده که بدن ایرانی با تبدیل به امری خودآگاه، با مسائل گوناگون مواجه شود. مطالعه حاضر باهدف شناخت زمینهها و پیامدهای ورزش بدنسازی در بین مردان جوان انجام گرفته است. روش تحقیق کیفی و با نظریه زمینهای انجام گرفته است. نمونهگیری هدفمند و نظری است که با مصاحبه عمیق با 15 نفر از مردانی که در باشگاههای بدنسازی شهر شیراز عضو بودهاند، انجام گرفته است. مقولههای اصلی تحقیق عبارتند از: دغدغههای ذهنی و نارضایتی از بدن خود، کسب منزلت و مقبولیت در جامعه، عرضه و نمایش خود، رشد فرهنگ مصرفی، فشار تقاضا از سوی جنس مخالف و حمایت و تشویق در بستر خانواده. همچنین یافتهها نشان دادند که بستر و منابعی مانند شرایط و وضعیت منزلتی، شرایط و وضعیت طبقاتی و شرایط و وضعیت خانوادگی در کنار شرایطی از قبیل کسب قدرت و نفوذ اجتماعی و مقبولیت، تمایز و پایگاه خود با دیگران، پذیرش اجتماعی بالاتر در جامعه، خودبرتری جویی، فشار هنجاری اطرافیان، کسب منزلت نزد جنس مخالف و تقاضاها و جذابیتهای بدنی جنس مخالف پیوند چندجانبهای با گرایش به خودنمایی بدن بهعنوان مقولۀ هسته پژوهش ارتباط دارند.
بازاندیشی مدرن,بدنسازی,خودنمایی بدنی,مدیریت بدن,مردان بدنساز
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82686.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82686_416e8b1c5195074c959ab4aca438a453.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
رفتارهای نابهنجار در میان تماشاگران فوتبال در شهر تهران
289
316
FA
اکبر
طالب پور
دانشیار گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی، دانشگاه الزهرا، تهران-ایران.
a.talebpour@alzahra.ac.ir
10.22059/ijsp.2021.82687
محققان علوم اجتماعی معتقدند که ورزش ازیکسو بازتابی از ورزش در کلیت خویش است و ازسویِدیگر نمایانگر جهانی کوچک از جامعهای بزرگ است، بنابراین ناهنجاری مشاهدهشده در ورزش را بهنوعی نشانگر ناهنجاری در جامعه میدانند. مقولۀ رفتار نابهنجار تماشاگران ورزشی از پیامدهای منفی ورزشهای رقابتی ازجمله فوتبال است که میتواند در جوامع مختلف، حساسیتهای کاذبی نسبت به این رشته ورزشی ایجاد کرده و به بروز کجرفتاری در میان تماشاگران منجر شود که علاوهبر روند بازی، جامعه را نیز ملتهب کند. نظر به اهمیت موضوع مورد مطالعه، تحقیق حاضر با استفاده از نظریههای جامعهشناختی به بررسی عوامل مؤثر بر رفتارهای نابهنجار در میان 400 نفر از تماشاگران فوتبال در تهران در سال پرداخته است، نمونههای تحقیق بر اساس شماره بلیت آنها و بهصورت تصادفی انتخاب شده است. نتایج تحقیق نشان دادند میزان رفتار نابهنجار پاسخگویان، بالای حد متوسط و متغیرهای مستقل تقریباً در حد متوسط قرار داشتهاند، این امر نشانگر وجود شرایط لازم برای افزایش التهاب در شرایط بحرانی بوده و میتواند در تبیین رفتارهای نابهنجار تماشاگران نقش داشته باشد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد متغیرهای مستقل یعنی رفتار بازیکن، مربی و داور، سابقۀ دعوا، نوع بازتاب رسانهها، ارتباط با خویشان و دوستان، پایگاه اقتصادی اجتماعی و ناکامی شغلی آموزشی توانستند بیش از 59 درصد از تغییرات متغیر وابسته رفتار نابهنجار را تبیین کنند که در این بین رفتار بازیکن، مربی و داور تأثیر بیشتری بر رفتار نابهنجار تماشاگران دارند.
تماشاگران,رفتارهای نابهنجار,فوتبال,ورزش
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82687.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82687_71ef8477dc25cb18077337ea8993d176.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
گذار از منافع فردی به منافع جمعی در مصرف انرژی
317
339
FA
زهرا
پازوکی نژاد
پژوهشگر پسادکتری و عضو هسته پژوهشی توسعه و محیط زیست دانشگاه مازندران
zahrapazoki1464@gmail.com
صادق
صالحی
دانشیار جامعه شناسی محیط زیست، دانشگاه مازندران
s.salehi.umz@gmail.com
10.22059/ijsp.2021.82688
امروزه مصرف انرژی به یکی از مسائل مهم اجتماعی تبدیل شده و برنامهریزی و سیاستگذاری برای ترغیب مردم بهمنظور مصرف بهینۀ آن، مشترکین را در یک دوراهی اجتماعی (ترجیحات شخصی در برابر اولویتهای اجتماعی)، قرار داده است. هدف از انجام این تحقیق، بررسی گرایشها (دگرگرایانه/ خودخواهانه) بهعنوان یک نوع دوراهی اجتماعی مشترکین خانگی در مصرف گاز و شناسایی عوامل اجتماعی مؤثر بر آن است. پس از مرور ادبیات تحقیق و مفاهیم مربوط به دوراهی اجتماعی، فرضیهها تعریف شدند. رویکرد این تحقیق کمّی بوده و از روش پیمایش برای انجام آن استفاده شد. ابزار گرداوری دادهها، پرسشنامۀ محققساخته است و به منظور بررسی روایی از اعتبار صوری و برای سنجش پایایی پرسشنامه از ضریب آلفا کرونباخ استفاده شده است. جامعۀ آماری، مشترکین خانگی استان مازندران بودند که با نمونهگیری خوشهای تصادفی، تعداد 510 نفر از آنها بهعنوان نمونۀ آماری انتخاب شدند. یافتههای تحقیق نشان داد مصرف گاز توسط مشترکین خانگی تا حد زیادی همسو با منافع جمعی است. علاوه بر این، نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد ارزشهای محیطزیستی، اعتماد نهادی، هنجارهای اجتماعی و خودکارآمدی بیشترین تأثیر را بر گرایشهای دیگرخواهانه در مصرف گاز داشتهاند. بدین ترتیب، در سطح جامعۀ محلی، افراد در دوراهی اجتماعی (ترجیحات فردی/ اولویتهای جمعی)، تحت تأثیر عوامل پیشگفته، منافع جمعی را ترجیح دادند.
اعتماد نهادی,مصرف گاز,خودکارآمدی,فشار هنجاری
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82688.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82688_e5a7f4fcce1adc1d03479f03bc5e8a6d.pdf
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
بررسی مسائل اجتماعی ایران
2008-8973
2676-4245
11
2
2021
01
20
تحلیل رابطۀ فقر اقتصادی و تخریب منابع طبیعی
341
361
FA
اصغر
فرج اللهی
دانش آموخته دکتری منابع طبیعی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
asghar.farajolahi@gmail.com
ایمان
اسلامی
استادیار دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
i.eslami@modares.ac.ir
اباذر
اشتری مهرجردی
استادیار جامعهشناسی پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی، تهران، ایران
ashtari@hscs.ac.ir
10.22059/ijsp.2021.82689
فقر روستایی و تاثیر آن بر تخریب منابع طبیعی یکی از چالشهای عمده توسعۀ پایدار است. هدف از انجام تحقیق حاضر، تحلیل رابطۀ فقر روستایی و تخریب منابع طبیعی در جوامع روستایی استان کردستان است. جامعۀ آماری 2726 خانوار روستایی شهرستان بیجار است که بر اساس فرمول کوکران و تطبیق با جدول کرجسی و مورگان، 336 خانوار به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامۀ محققساخته است که پس از تأیید روایی با نظر متخصصان و تایید پایایی با ضریب آلفای کرونباخ (78/0)، مورد استفاده قرار گرفت. مصادیق تخریب منابع طبیعی از دیدگاه ساکنان روستایی در سه بخش عوامل مربوط به دام و دامداری، قطع و برداشت و تغییر کاربری ارزیابی شد. به منظور تفکیک افراد فقیر و غیر فقیر، از خط فقر نسبی و برای محاسبه آن، از روش 66 درصد میانگین کل هزینۀ ماهانۀ خانوار استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای کای اسکوئر و t جفتی تحلیل شدند. بر اساس نتایج، خط فقر نسبی سرانه در منطقه مورد مطالعه در سال 1398، مبلغ 2.465.460 ریال محاسبه شد که بر اساس آن، 9/33 درصد روستاییان مشارکتکننده در پژوهش، از لحاظ مالی فقیر بودند. با توجه به نتایج، بین فقر ساکنان روستایی و متغیرهای سن، سطح تحصیلات، شغل، بعد و درآمد خانوارها ارتباط آماری معناداری یافت شد. تخریب منابع طبیعی به توسط افراد فقیر به طور معناداری بیشتر از افراد غیر فقیر بود. بنابراین به منظور کاهش تخریب در منطقه مورد مطالعه، بهبود وضعیت اقتصادی ساکنان ضروری به نظر میرسد.
خط فقر,هزینه و درآمد,توسعه پایدار,بیجار,کردستان
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82689.html
https://ijsp.ut.ac.ir/article_82689_69dec83939467d5f09b84a46adbd473d.pdf