مهاجرت به مثابه یک پدیده انسانی اثرات متعدد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی بر زیست جهان افراد مهاجر و نیز مردمان بومی مقصد می گذارد، سابقه سه دههای حضور چشمگیر مهاجران افغانی در کشور، ضرورت پژوهش حاضر را برای مطالعهی جنبههای مختلف زندگی آنها در ایران دو چندان می کند.
پژوهش حاضر در بازهی زمانی حدود شش ماه و با مطالعه و مراجعه مکرر به محلهی کشتارگاه یزد، واقع در حاشیهی شهر یزد صورت گرفته است. دادههای مربوط به این کار پژوهشی با توجه به موضوع مورد مطالعه به شیوه کیفی و به روش نظریه زمینهای و با استفاده از تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته جمعآوری شده است. پس از جمعآوری اطلاعات اولیه جهت تعیین اعتبار و روایی اطلاعات جمعآوری شده و نیز آزمودن صحت یافتههای نظری از مراجعه مکرر و چندپاره به میدان تحقیق استفاده شده است.
نظریههای کارکردگرایی مهاجرت، نظریه وابستگی کریتز و همچنین نظریه جذب و دفع هربل و اروت لی، چارچوب مفهومی تحقیق را تشکیل میدهد. در نهایت اینکه مشاهدات، بررسیها و مطالعه تجارب زیسته مهاجران، بیانگر وجود تقابل اجتماعی- فرهنگی هم در بعد عینی و هم ذهنی مابین ساکنان بومی منطقه مورد مطالعه و اتباع افغانی ساکن در آن منطقه است که این تقابل ناشی از عناصر و عواملی از جمله: سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنکی و امنیتی و محیطی است که در نهایت منجر به ایجاد بدبینی و نگرش منفی اهالی ساکن در محله کشتارگاه نسبت به اتباع افغانی ساکن در این محله شده است. در نهایت یافتههای تحقیق ما را به ارایه نظریه زمینه ای"زیستن در وضعیت پاندولی" رهنمون شده است. به عبارت دیگر، بین بومی و مهاجر نوعی بازی دوگانه توام با سویههای طرد و جذب جریان دارد.